کوثر جونیکوثر جونی، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

نینی قلمبه

پدر

   خورشید هر روز دیرتر از پدرم بیدار می شود اما زودتر از او به خانه بر می گردد …                   بايد دختر باشي تا بداني پدر لطيف‌ترين موجود عالم است...   بايد دختر باشي تا ته دل‌ات قرص باشد که هيچ‌وقت   جاي دست پدر روي صورت‌ات نخواهد افتاد مگر به نوازش!     بايد پدر باشي تا بداني دختر عزيزترين موجود عالم است...     تا پدر نباشي نمي‌تواني درک کني دختر داشتن افتخار پدر است!!!   بايد دختر ِ پدر باشي تا احساس غرور کني...   بايد پدر-د...
7 خرداد 1392

تولد2سالگی نینی قلمبه

  امروز روز توست و من هر روز بیش از پیش به این راز پی میبرم  که تو خلق شده ای برای من تا زیباترین لحظه ها را برایم بسازی........... تولدت مبارک دخترم       کوثر جان تولد 2 سالگي ات مبارك .دختر خوبم دو سال از روزيكه كه وارد زندگي سراسر عشق من و بابا شدي گذشته و چه روزهاي شيريني را با تو تجربه كرديم هر روز بيشتر از روز قبل دوستت داريم عزيزم تو ثمره عشق مامان و بابا هستي . از خداوند مي خواهیم كه سالم و سلامت باشی و هر سال  شاهد پيشرفتهايت در زندگي باشیم عزيز تر از جانم براي يك مادر هيچ چيز قشنگ تر از بزرگ شدن و قد كشيدن   فرزندش نيست. زي...
4 خرداد 1392

مادر که باشی

  من بدهکار توام ای مادر همه جانی که به من بخشیدی لحظاتی که برای امن من جنگیدی و بدهکار توام عمرت را روزهایی که ز من رنجیدی اشک ها دزدیدی، و به من خندیدی .... من بدهکار توام ای مادر!         مادر!  واژه ای که با خودش یه دنیا معنی داره.واژه ای که یه شخص رو میبره به ملکوت کافیه مادر باشی،اون وقت همه دنیا برات هیچ میشن.همه دنیا پیش چشمت بی رنگ میشن جز فرزندت. از همه چی میگذری برای شادی و رفاه فرزندت    مادر که باشی علایق خودت رو یادت میره اینقدر که نادیده میگیریشون.اینقدر که خوشحالی بچه هات رو خوشحالی خودت میدونی.حواست هست ک...
4 خرداد 1392

پدر که باشی

   پدرم تنها کسی است که باعث میشود یقین داشته باشم که فرشته ها هم میتوانند مرد باشند                پدر كه باشي !!! با تمام سختي ها و مشقت هاي روزگار،با ديدن غم فرزندت     مي گويي : "نگران نباش ، درست ميشود. خيالت تخت ، مــــــــــن پشتت هستم "   پدر كه باشي ؛ سردت مي شود و كت بر شانه ي دخترت مي اندازي.   پدر كه باشي ؛ چهره ات خشن مي شود و دلت دريايي....آرام نمي گيري تا تكه ناني نياوري   پدر كه باشي ؛ عصا مي خواهي ولي نمي گويي. هرروز، خم تر از ديروز، جلوي آينه تمرين محكم ايستادن مي ...
4 خرداد 1392

روز دختر

دخترم دردانه ی زیبایم عزیز تر از جانم  پاره ی تنم  دوستت دارم ...  صدای دلنوازت را نگاههای معصومانه ات را شیطنت های کودکانه ات را اشک های بی کینه ات را دل پاک و مهربانت را   همه را دوست دارم می دانی... تو مژدگانی همه ی مهربانی های عالمی تو بهترین همدم و مونس و  با محبت ترین پرستار عالمی تو ارزنده ترین هدیه ی خدا بر روی زمینی و در یک کلام تو رحمت کاملی تو را با همه ی وجود دوست می دارم دخترم همیشه خوب باش و خوب بمان روزت مبارک         مادر بزرگم میگفت : پسر ،...
4 خرداد 1392

از شیر گرفتن نینی قلمبه

  روزهای پاییزی با لذتی وصف ناپذیراز پی   هم میگذرند و تو دردانه زندگیم...... بزرگتر شده ای....منطقی تر شده ای....و سعی میکنی بیشتر مسائل را برای خود تحلیل کنی و من این رشد و شکوفایی تو را نظاره گر هستم و به خود میبالم که مادرم... عزیز دل مادر  وابستگیت به جرعه جرعه وجودم همیشه مرا میترساند که چگونه تو را از ارامش روز و شبت جدا کنم و ترسی پنهان همیشه در وجودم بود که این اتفاق را چگونه پشت سر خواهی گذاشت         یکی دو روز بعد از برگشتنمون از کربلا مجبور شدم از شیر بگیرمت مامان جون دو روز بردت مهمونی و پیشم نبودی و بعدش تصمیم گرفتم دیگه بهت شیر ...
4 خرداد 1392

وقتی مادر شدم

 مادر   گل واژه هاي لغت براي سراييدن نامت كمياب است اي مادر  بوسيدن پاي تو براي سپاس و قدرداني بسيار ناچيز است اي مادر   تعظيم در برابر بزرگيت بسيار كوچك است اي مادر   تو را دوست دارم آن‌گاه كه صداي لالايي‌ات نوازش جانم و راحتي روحم است   تو را دوست دارم آن‌گاه كه وقتي مي‌افتادم آغوشت را براي نوازشم باز مي‌كردي   و آن‌وقت بود كه راه رفتن را ياد مي‌گرفتم تو را دوست دارم آن‌وقت كه حرف‌ها را در كلمه جا به جا مي‌گفتم به من لبخند مي‌زدي و درستش را به من ياد مي‌دادي   و آن وقت بود كه حرف زدن را ياد مي‌گرفتم  ...
4 خرداد 1392

دو تا دو و نیم سالگی نی نی قلمبه

   تنها برنامه ای که تکرارش ارزوی من است پخش زنده ی نگاه زیبای توست              جونم واسه دختر بگه که این مدت که گذشته حسابی برزگ شدی و خانم دیگه شیر مامانی رو نمیخوری شبا اتاق خودت میخوابی دیگه و مهمتر از همه اینکه دیگه پوشک نمیشی افرین دختر نازم که انقدر خوب و خانمی و مامانی رو انقدر دوست داری که خیلی راحت تمام این مراحلو پشت سر گذاشتی و اصلا اذیتم نکردی خیلی دوستت دارم نازنینم نماز خوندنم حسابی یاد گرفتی و همیشه کنار من و بابایی نماز میخونی البته اینجا عروسکتو گذاشته بودم سر سجاده که ازش عکس بگیرم بعدش دیدم امدی عروسکو برداش...
4 خرداد 1392

دوستت دارم ای مادر

مادرم را هیچ وقت ندیدم که پرواز کند؛   زیرا به پایش؛   من را بسته بود؛   پدرم را؛   و همه ی زندگیش را ...           این بار از تو می گویم که مهرت به گرمای آفتاب و حضورت به درخشش خورشید است   از تو می گویم که به دنیا آمدی و عالمی را در هوای نام مقدست حیران خود کردی!   از تو می گویم مادرم...   انسانی که نامش زیباترین است،   که عاطفه اش به زیبایی ترنم گنجشکان است و دستانش به لطافت گلهای همیشه بهار        مادر بهاری من،تو را دوست دارم   لحظه لحظه ی زندگی ام را مدیون نگاه ع...
4 خرداد 1392