کوثر جونیکوثر جونی، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 17 روز سن داره

نینی قلمبه

از شیر گرفتن نینی قلمبه

  روزهای پاییزی با لذتی وصف ناپذیراز پی   هم میگذرند و تو دردانه زندگیم...... بزرگتر شده ای....منطقی تر شده ای....و سعی میکنی بیشتر مسائل را برای خود تحلیل کنی و من این رشد و شکوفایی تو را نظاره گر هستم و به خود میبالم که مادرم... عزیز دل مادر  وابستگیت به جرعه جرعه وجودم همیشه مرا میترساند که چگونه تو را از ارامش روز و شبت جدا کنم و ترسی پنهان همیشه در وجودم بود که این اتفاق را چگونه پشت سر خواهی گذاشت         یکی دو روز بعد از برگشتنمون از کربلا مجبور شدم از شیر بگیرمت مامان جون دو روز بردت مهمونی و پیشم نبودی و بعدش تصمیم گرفتم دیگه بهت شیر ...
4 خرداد 1392

وقتی مادر شدم

 مادر   گل واژه هاي لغت براي سراييدن نامت كمياب است اي مادر  بوسيدن پاي تو براي سپاس و قدرداني بسيار ناچيز است اي مادر   تعظيم در برابر بزرگيت بسيار كوچك است اي مادر   تو را دوست دارم آن‌گاه كه صداي لالايي‌ات نوازش جانم و راحتي روحم است   تو را دوست دارم آن‌گاه كه وقتي مي‌افتادم آغوشت را براي نوازشم باز مي‌كردي   و آن‌وقت بود كه راه رفتن را ياد مي‌گرفتم تو را دوست دارم آن‌وقت كه حرف‌ها را در كلمه جا به جا مي‌گفتم به من لبخند مي‌زدي و درستش را به من ياد مي‌دادي   و آن وقت بود كه حرف زدن را ياد مي‌گرفتم  ...
4 خرداد 1392

دو تا دو و نیم سالگی نی نی قلمبه

   تنها برنامه ای که تکرارش ارزوی من است پخش زنده ی نگاه زیبای توست              جونم واسه دختر بگه که این مدت که گذشته حسابی برزگ شدی و خانم دیگه شیر مامانی رو نمیخوری شبا اتاق خودت میخوابی دیگه و مهمتر از همه اینکه دیگه پوشک نمیشی افرین دختر نازم که انقدر خوب و خانمی و مامانی رو انقدر دوست داری که خیلی راحت تمام این مراحلو پشت سر گذاشتی و اصلا اذیتم نکردی خیلی دوستت دارم نازنینم نماز خوندنم حسابی یاد گرفتی و همیشه کنار من و بابایی نماز میخونی البته اینجا عروسکتو گذاشته بودم سر سجاده که ازش عکس بگیرم بعدش دیدم امدی عروسکو برداش...
4 خرداد 1392

دوستت دارم ای مادر

مادرم را هیچ وقت ندیدم که پرواز کند؛   زیرا به پایش؛   من را بسته بود؛   پدرم را؛   و همه ی زندگیش را ...           این بار از تو می گویم که مهرت به گرمای آفتاب و حضورت به درخشش خورشید است   از تو می گویم که به دنیا آمدی و عالمی را در هوای نام مقدست حیران خود کردی!   از تو می گویم مادرم...   انسانی که نامش زیباترین است،   که عاطفه اش به زیبایی ترنم گنجشکان است و دستانش به لطافت گلهای همیشه بهار        مادر بهاری من،تو را دوست دارم   لحظه لحظه ی زندگی ام را مدیون نگاه ع...
4 خرداد 1392

عروسک من هرچی آرزوی خوبه ماله تو

  بهشت همين‌جاست ميان دستهاي تو وقتي به مهر باز مي‌شود براي به آغوش كشيدنم...         ر     گل  مامان            یه عالمه حرف و کلمه و جمله تو ذهنم رژه میره گاهی باهم قاطی میشن و گاهی با نظم و ترتیب کنار هم جا میگیرن .............. برای چی ؟؟؟؟ برای گفتن از دختر عزیزم برای گفتن از حس عجیبم ......... حس مادری........ برای گفتن از تو از تو فرشته کوچیک و مهربونم ......... گفتن از تویی که شاید برای دنیا یه نفری اما برا ی من همه ی دنیایی ....... همه ی دنیا .....
4 خرداد 1392

انتخاب اسم قشنگت

  میخوام برات تعریف کنم که چه جوری شد که اسمت کوثر شد از اون اولی که من وبابایی زندگیمونو شروع کردیم مرتب میشستیم و در مورد نینیمون و اسمش با هم کلی حرف میزدیم.   یه روزخیلی اتفاقی بهش گفتم اگه خدا بهمون یه دختر داد اسمشو کوثر بذاریم؟ بابا هم زودی گفت پس اسم دخترمون کوثر شد و تمام.  چند سالی گذشت این موضوع کاملا یادمون رفته بود.تو بارداری رفتیم یه کتاب انتخاب اسم خریدیم که از اون تو اسمتو انتخاب کنیم. تا وقت گیر میاوردیم میسشتیم کتاب رو ورق میزدیم تا اسم انتخاب کنیم. یه روز که خونه ی مامان جون بودم همینجوری داشتم کتابو ورق میزدم یهو اسم کوثر رو دیدم. یا...
18 ارديبهشت 1392

حمام کردنهای نی نی قلمبه

   چیکه چیکه ، چیکه چیکه آب می چکه از دوش آب داره آب میچکه حالا زود باش برو زیر دوش تا بشی مثل یه دونه موش       شلپ شلوپ آب تنی شلپ شلوپ آب بازی      حالا وقتشه باید لیف بکشی  لیف روی پوست کثیف بکشی      پوستت با لیف و صابون تمیز میشه   اما   کف حموم کف میریزه لیز میشه کف حموم کف میریزه لیز میشه      برای تمیزی مو بزن به سرت شامپو برای تمیزی مو بزن به سرت شامپو     شلپ شلوپ آب تنی شلپ شلوپ هم آبتنی هم آب ...
18 ارديبهشت 1392