کوثر جونیکوثر جونی، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 13 روز سن داره

نینی قلمبه

زندگی عشقولانه ى مامان و بابا

1392/2/18 2:05
نویسنده : مامان
1,568 بازدید
اشتراک گذاری

جونم برای دختر گلم بگه

سال ١٣٨٢ بود که تازه از سربازی راحت شده بودم که تصمیم گرفتند دست و پای بابا

 رو بند کنند

niniweblog.com

 

 niniweblog.com

یه روز که یادم نیست چندم فروردین بود ولی یادم هست که توی روزهای عید بود عمو

 ناصر بهم زنگ زد و گفت بیا کارت دارم.

niniweblog.com

بعدالظهر همون روز رفتم دیدنش خونشون. شاید الان که اینارو میخونی

دیگه اون خونه نباشه ولی یه روز میبرمت که اونجارو ببینی . چونکه من از اونجا

خیلی خاطرات خوبی دارم.

بعد از کلی صحبتهای مختلف عمو ناصر گفت که چند روز پیش مامانت اونجا بوده و

 اون همونجوریکه داشته چایی میخورده و به مامانت نگاه میکرده ، پیش خودش میگه

که خواهر زنم که بزرگ شده و وقت ازدواجش رسیده و پسر خالمم که من باشم از

 خدمت اومده ......

niniweblog.com

 

خلاصه بهم گفت نظرت در باره فلانی چیه بریم برات خاستگاری

منم گفتم عمو ناصر منکه تازه از خدمت اومدم و آمادگی ازدواجو ندارم

اونم گفت عیبی نداره همه چی جور میشه تو حالا بیا خاستگاری بعد نظرتو بده

بعدشم قرار خاستگاری برای ٨٢.١.٢٩گذاشته شد.

niniweblog.com

 

من به همه گفته بودم  که جوابم منفیه و فقط به احترام بزرگترها میام.

روز خاستگاری با اعتماد به نفس کامل رفتم . بعد از کلی تعارف و صحبتهای

 جورواجور قرار شد که من با مامانت تنهایی صحبت کنیم.

 

niniweblog.com

 

رفتیم توی اتاق و با اولین دیدار من و مامانی ......

 

niniweblog.com

 

همه کسایی که با من اومده بودند میدونستند که من کاملا جوابم منفیه .

از اتاق بعد از یکساعت که به زور منو آوردن بیرون گفتیم که جواب جفتمون مثبته .

 

niniweblog.com

 

از اینجا بود که مسیر پر از سختی زندگی من و مامانی آغاز شد.

 

 

niniweblog.com

 

خیلی سریع همه کارا پیش رفت  ٨٢.٢.٢٣ عقد کردیم.

٨٢.٢.٢٩خونه مامان جون مراسم شیرینی خوران و عقدمون برگذار شد. دوران خوب

نامزدی شروع شد.

از اینجا بود که علت اهمیت و جذابیت خونه ای که بهت گفتم معلوم میشه.

 

 

niniweblog.com

 

 

چون بیشتر صحبتهای من و مامانت بغیر از تلفن توی باغچه کوچیک اون خونه بود.

 

niniweblog.com

 

از تلفنهامون بگم که رکورد عجیبی به ثبت رسوندیم. چند ماهی نامزد بودیم و بالاخره

 مراسم عروسیمونم در تاریخ٨٢.٩.١١گرفته شد

 

niniweblog.com

 

niniweblog.com

 

و زندگی مشترک من و مامانی شروع شد.

 

niniweblog.com

 

niniweblog.com

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (6)

مامان غزل
17 خرداد 90 23:48
سلام عزیزم.
وبت مبارک خاله.
کوثر جونم دوست داررررررررررررم.


خاله بهاره
18 خرداد 90 12:35
سلام کوثر خوشگلم عزیزم وبت مبارک الهی قربونت برم ایشاالله همیشه سالمو سلامت زیر سایه مامانو بابابه خوشی زندگی کنید خیلییییییییییییی دوستت دارم
الی
18 خرداد 90 19:27
سلام وب قشنگي داريد مامانی . مايل به تبادل لينك هستم اگر موافق بودي بهم خبر بده خوشحال میشم بیشتر باهم در ارتباط باشیم
الناز
3 آذر 90 21:30
فرشته خوبم خدا همیشه نگهدارت باشه...........تمام خوبیا تقدیم تو...........راستی من دوست مامانتم.........بوس
jojehtalaeee
24 اردیبهشت 91 10:52
سلام خیلی خیلی وبلاگ زیبا و زیباتر مطالبی دارید. می خوام بلینکم اگه مایل بودید خبر بدید . منو با اسم جوجه طلایی بلینکید. راستی قالب خومشلی داری.
مائده
22 مهر 91 18:36
مبارکه مبارکه وب شما مبارکه