کوثر جونیکوثر جونی، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 9 روز سن داره

نینی قلمبه

فکرشو نمیکردم انقدر سخت باشه

1392/2/18 2:11
نویسنده : مامان
1,208 بازدید
اشتراک گذاری

 

وای اصلا فکرشو نمیکردم اینقدر سخت باشه

 

کلافه

 

niniweblog.com

 

 

اون اوایل خیلی خوب بودی.ولی کم کم شروع کردی به اذیت کردن.niniweblog.comشبانه روز

 گریه میکردی

.گریه

اخه کولیک داشتی و کم کم متوجه شدیم که درماتیت هم داری.یعنی به لبنیاتی که من

 میخوردم حساسیت داشتی.حدود ٢ ماه از تولدت گذشت تا فهمیدیم.اوایل لپات هی

میریخت بیرون و بعد گوشهات و سرت هی پوسته میشد.بعدشم انگاری حسابی خارش

داشتی.جوری خودتو چنگ میگرفتی که گوشهات خونی میشد.

 

یه شب تا صبح از این بیمارستان به اون بیمارستان رفتیمniniweblog.comتا اخر سر فهمیدیم

نباید مامانی لبنیات بخوره.

 

بعدش دوباره پرهیز کردنای مامانی شروع شد.

 

ولی تا ٤ ماهگی حسابی اذیتمون کردیا.شبانه روز گریه میکردی میخواستی راه

ببریمت.اصلا زمین بند نمیشدی.هیچ کجا بهمون خوش نمیگذشت

 

.niniweblog.com

 

شب تا صبح تو بغل بابایی باید راه میرفتی.بیچاره بابایی تا ٥ صبح راه میبردت بعد

میرفت سر کار.٢ ساعت بعد من زنگ میزدم بهش انقده گریه میکردم که باز بر می

گشت.چون فقط تو بغل اون اروم بودی.

 

niniweblog.com

 

خستگی زایمان تو تنم مونده بود.اطرافیان هم که ...............وای چه روزهایی

بوداااااااا

مامان و بابا حسابی داغون بودن

.niniweblog.comniniweblog.com

 

ولی خداوکیلی مامان جون تو این مدت خیلی کمک حالمون بود.اکثرا میرفتیم اونجا

بیچاره تو رو نگه میداشت

 

niniweblog.com

 

niniweblog.comمیگفت شما برید استراحت کنید.من و بابایی هم که بیهوش میشدیم

niniweblog.com             niniweblog.com  

 

دختر عزیزم اینو بدون که با تمام اون سختیها و مشکلات و اذیت کردنات بازم برامون شیرین بودی

تار و پود روح مادر را از مهربانی بافته‌اند

 

niniweblog.com

      

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

f
14 بهمن 90 1:15
جانا سخن از دل ما میگویی
دختر عممههههههههههههههههههه
22 مهر 91 18:31
کوثر خانم جو جو کوچولو